ترنم

(وحیده سلیمانی ماهانی)

ترنم

(وحیده سلیمانی ماهانی)

طبقه بندی موضوعی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دلنوشته عاشورایی» ثبت شده است


ساعاتی بیش نیست که محرم فرا رسیده است اما چهره شهر تغییر کرده است غمی بر چهره شهر خودنمایی میکند از شادی و هیاهو روزهای قبل خبری نیست انگار کسی گرد غم و حزن را در هوا پراکنده کرده است.
چهره شهر سیاه گشته و از گوشه کنارش صدای تبل و سنج به گوش می رسد.
جماعتی لباس مشکی بر تن کرده و جماعتی در تدارک خرید لباس مشکی هستند.
هئیت ها خودشان را برای رقابت ده روزه با هم اماده کرده اند رقابتی تنگاتنگ در تجهیزات هئیت و مداحان
عده ای دلشان را برای نذورات صابون زده اند و منتظرند تا ده شب مهمان سفره ابا عبدالله حسین باشند 
شور و هیجان بین جوانان هئیتی موج میزند شور هیجانی برای بهترین بودن در مراسمات و پذیرایی و برنامه ها 
حاجی ها و خیرین هم که دست به جیب شده اند تا با انداختن سفره های چند هزار نفری نامشان از بلندگو های مسجد طنین انداز شود
بعضی از جوونا هم که تا دیروز  اهنگ های رپ و راک و ... سیستم های میلیونی اتومبیل هایشان گوش را آزار می داد امروز صدای سین سین سین سین سیستم هایشان شهر را به لرزه انداخته است 
و شب ها می گذرد و می گذرد تا عاشورا فرا می رسد هئیت ها به خیابان ها می ایند
صفوف سینه زنی و زنجیر زنی شکل می گیرد و گاهی با نزدیک شدن به تجمع خانم ها بر شدتش افزوده می شود 
به ظهر عاشورا نزدیک می شویم صدای اذان طنین انداز می شود و مردم فوج فوج از محل دور میشوند و اندکی برای اقامه نماز در صفوف نماز می مانند 
و شب شام غریبان پایانی می شود بر انتظار ده روزه برای شهادت امام مظلوم انگار منتظرند تا ظهر عاشورا فرار رسد تا خیالشان از شهادت راحت شود و باز به زندگی خود باز گردند
با خود می اندیشم رسالت امام چی بود. قیامش با چه هدفی بود آیا جز این بود که میان رگبار تیر دشمن باز هم به نماز ایستاد جز این بود که زندگی خود را رها کرد تا اسلام را زنده نگهدار دارد 
اما ما شهادتش را چگونه درک کردیم در نذورات در رقابت برای بهترین شدن هئیت در خوردن حق الناس و حسین حسین کردن در صدای سین سین سین سیستم صوتی اتومبیل و نگاه به ناموس کردن 
مانده ام اگر امام با ما هم عصر بود  مایی که فریاد کمک همنوع خود را نمیشنویم ما که حاضر نیستم بدون برده شدن ناممان با گوشه بسیار بسیار کوچک از سرمایه خود دلی را شاد کنیم بیماری را درمان کنیم چون می خواهیم
چگونه می خواستیم به فریاد «هل من ناصر یصرونی؟» پاسخ دهیم 
و همه این ها دلیلی می شود برای شرمندگی در برابر کسی که نتوانستیم خود و قیامش را در کنیم.

وحیده.ماهانی ۲۳ مهر ۹۴

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ مهر ۹۴ ، ۱۲:۳۹
وحیده سلیمانی ماهانی