ترنم

(وحیده سلیمانی ماهانی)

ترنم

(وحیده سلیمانی ماهانی)

طبقه بندی موضوعی

۱۰ مطلب با موضوع «یادادشت ها» ثبت شده است


کویر رو دوست دارم بخاطر، یک رنگیش بخاطر، زیبایش بخاطر عظمتش ، کویر رو دوست دارم چون نقطه تلاقی آسمان و زمین هست تو کویره که آسمان به زمین می رسه و تلاقی گاهشون میشه منشا ارامش کافیه روی شن ها بشینی و به دور دست خیره شی هر چی دور تر و دور تر بری بازم کویر یک رنگه یکجوره اونقدر صاف و یکدست که از یک رنگیش راهت رو ممکنه گم کنی این مشکل کویر نیست که ما راهمون رو گم می کنیم مشکل از ماست که به دنیای رنگانگ بیرون عادت داریم و یک رنگی و یکدستی عذابمون میده نمیتونیم بپذیریم همه چی صاف و یکرنگ باشه اینقدر ظاهر و باطنمون فرق می کنه که یکی بودن کویر برامون سخته اما کویر صاف و یک رنگه و اونقدر صاف که شبا ستاره ها به احترام این خلوص به زمین می ایند بهش نزدیک میشوند و اون رو در اغوش می گیرن و اون موقع است که می تونی دست هاتو بالا بگیری و از آسمان ستاره بچینی وقتی شب تو سکوت کویر و ارامش نور ستارگان به اسمان خیره می شوی خدا را نزدیک تر از هر زمانی در میابی انگار خدا در وجودت ظهور پیدا میکنه و اونجاست که اشک چشم هات سرازیر میشه و با تمام وجودت خدا رو صدا میزنی بخاطر تمام اشتباهاتت اونو صدا میزنی و فریاد میزنی خدایا و چه ارام میشی وقتی نسیمی خنک از کویری گرم صورتت را نوازش میکنه ودستان مهربان خدا را بر صورتت حس می کنی ...

وحیده.ماهانی11 بهمن 94

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ بهمن ۹۴ ، ۱۴:۱۰
وحیده سلیمانی ماهانی


ساعاتی بیش نیست که محرم فرا رسیده است اما چهره شهر تغییر کرده است غمی بر چهره شهر خودنمایی میکند از شادی و هیاهو روزهای قبل خبری نیست انگار کسی گرد غم و حزن را در هوا پراکنده کرده است.
چهره شهر سیاه گشته و از گوشه کنارش صدای تبل و سنج به گوش می رسد.
جماعتی لباس مشکی بر تن کرده و جماعتی در تدارک خرید لباس مشکی هستند.
هئیت ها خودشان را برای رقابت ده روزه با هم اماده کرده اند رقابتی تنگاتنگ در تجهیزات هئیت و مداحان
عده ای دلشان را برای نذورات صابون زده اند و منتظرند تا ده شب مهمان سفره ابا عبدالله حسین باشند 
شور و هیجان بین جوانان هئیتی موج میزند شور هیجانی برای بهترین بودن در مراسمات و پذیرایی و برنامه ها 
حاجی ها و خیرین هم که دست به جیب شده اند تا با انداختن سفره های چند هزار نفری نامشان از بلندگو های مسجد طنین انداز شود
بعضی از جوونا هم که تا دیروز  اهنگ های رپ و راک و ... سیستم های میلیونی اتومبیل هایشان گوش را آزار می داد امروز صدای سین سین سین سین سیستم هایشان شهر را به لرزه انداخته است 
و شب ها می گذرد و می گذرد تا عاشورا فرا می رسد هئیت ها به خیابان ها می ایند
صفوف سینه زنی و زنجیر زنی شکل می گیرد و گاهی با نزدیک شدن به تجمع خانم ها بر شدتش افزوده می شود 
به ظهر عاشورا نزدیک می شویم صدای اذان طنین انداز می شود و مردم فوج فوج از محل دور میشوند و اندکی برای اقامه نماز در صفوف نماز می مانند 
و شب شام غریبان پایانی می شود بر انتظار ده روزه برای شهادت امام مظلوم انگار منتظرند تا ظهر عاشورا فرار رسد تا خیالشان از شهادت راحت شود و باز به زندگی خود باز گردند
با خود می اندیشم رسالت امام چی بود. قیامش با چه هدفی بود آیا جز این بود که میان رگبار تیر دشمن باز هم به نماز ایستاد جز این بود که زندگی خود را رها کرد تا اسلام را زنده نگهدار دارد 
اما ما شهادتش را چگونه درک کردیم در نذورات در رقابت برای بهترین شدن هئیت در خوردن حق الناس و حسین حسین کردن در صدای سین سین سین سیستم صوتی اتومبیل و نگاه به ناموس کردن 
مانده ام اگر امام با ما هم عصر بود  مایی که فریاد کمک همنوع خود را نمیشنویم ما که حاضر نیستم بدون برده شدن ناممان با گوشه بسیار بسیار کوچک از سرمایه خود دلی را شاد کنیم بیماری را درمان کنیم چون می خواهیم
چگونه می خواستیم به فریاد «هل من ناصر یصرونی؟» پاسخ دهیم 
و همه این ها دلیلی می شود برای شرمندگی در برابر کسی که نتوانستیم خود و قیامش را در کنیم.

وحیده.ماهانی ۲۳ مهر ۹۴

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ مهر ۹۴ ، ۱۲:۳۹
وحیده سلیمانی ماهانی



چه هارمونی زیبای است

صدای باران

تیک تیک ساعت 

و تنهایی

و.ماهانی 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۹۴ ، ۱۴:۱۲
وحیده سلیمانی ماهانی



وقتی غم تمام وجودم را فرا می گیرد

و سرشار می شوم از حس اضطراب و تنها ماندن میان توده های تنهایی

وجودت مانند چراغی نورانی درونم را روشن خواهد کرد

 و من خواهم یافت تو را در میان انبوه دلتنگی و اضطراب

 و تو چه کریمانه می گشایی آغوشت را به سوی من 

و در می یابی من تنهای مضطرب را ...

و.ماهانی 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ شهریور ۹۴ ، ۱۴:۱۸
وحیده سلیمانی ماهانی



کاش میشد بر میگشتم عقب ، درست همونجایی که غلط شروع شد ،همونجایی دل بستم به چیز هایی که نباید می بستم ،چشم هایم را بستم و گذر زمان را ندیدم ، زمان هم با سرعت گذشت و گذشت و حالا من ماندم و رویا ها و آرزوهایی که شاید عمر خیلی هاشون بسر امده من ماندم و اهدافی که بعد از سالها در نقطه شروع ایستادن و من سعی میکنم باز شروع کنم و موفق باشم و بدست آورم هر آنچه را که آرزو داشتم اما چگونه باز گردانم ثانیه ها ، دقایق ، ساعت های از دست رفته را .

می خواهم دل بدهم به زندگی ، به خودم ، به اهدافی که گرد و خاک زمان بر آنها نشسته است .دلم دستی را می خواهد که حضورش تکیه گاهی باشد برای زدودن غبار از آرزوهام و دریابد مرا در این دریا متلاطم و خروشان زندگی .

و.ماهانی


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مرداد ۹۴ ، ۲۲:۵۵
وحیده سلیمانی ماهانی


یادم میاد بچه تر که بودم  خیلی به ماه رمضان احترام گذاشته می شد حتی اگر کسی بخاطر بیماری روزه نمی گرفت به احترام بقیه سعی می کرد در ملا عام حتی آب هم نخورد اما امروزه جوانان شیعه ایران زمین بدون توجه به همنوعان خود به راحتی در ملا عام ، خیابان ،مراکز اقدام به روزه خواری میکنند.آنان شاید گرفتن روزه را به دوراز فرهنگ می دانند و خوردن و آشامیدن در جمع روزه داران را افتخاری می دانند که کاپ طلا را نصیبشان می کند و احساس غرور و شعف در وجودشان شعله ور می کند.

همین دیروز بود که در هوای بسیار گرم کویر در خیابان اصلی شهر جوانی را دیدم که بی توجه به چشمان دختر بچه های روزه دار و بقیه دست به دیوار پیاده رو زده بود و با ولع کامل بستنی خود را گاز می زد و بدون شک در خود احساس غرور می کرد که به قوانین پشت پا زده است اما اینجا بحث قوانین نیست بحث احترام به همنوع هست بحث احترام به دختربچه ای 9 ساله است که در این گرما با لبان خشک مقابل تو ایستاده است.

مگر بازیکنان تیم آمریکا مسلمان بودند ، یا روزه دار، یا اصلا کسی مجبورشان کرده بود که تا اذان مغرب با وجود شیشه های آب معدنی خنک لب به آب نزدند .نه هیچکدام از اینا نبوده است آنها صرفا به احترام همنوعان خود لب به آب نزند و تمدن را در احترام به همنوع دیدند همنوعی که در این مسابقه رقب آنها محسوب میشد نه در آزار همنوعان خود. بر عکس تو فرزند ایران زمین که با غرور گاز به بستنی خود می زنی و آن را نمادی از فرهنگ خود می دانی فرهنگی که به گفته خیلی ها برگفته از غرب است اما مگر آمریکا نماد غرب نیست پس چرا ....

با دیدن آن صحنه ها ، این فکر ذهنم را قلقلک می دهد اگر قرار به اعطای کاپ طلای بشردوستی باشد آن را به چه کسی باید داد به تو فرزند ایران زمین که اولین  منشور حقوق بشر به نام توست یا به جوانان آمریکایی که کشورشان به جهانخواری و خونخواری معروف است 


« به راستی به چه کسی تعلق خواهد گرفت » 


وحیده.ماهانی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ تیر ۹۴ ، ۱۳:۲۷
وحیده سلیمانی ماهانی

کودکان استثنایی ،کودکانی با قلب های بزرگ و مهربان و چشمانی پر از امید به خدا،کودکانی که از نظر ذهنی ،جسمی ،عاطفی و اجتماعی با سایرین تفاوت های چشمگیری دارند اما آنان نیز انسانند و نیازمند توجه،عشق و علاقه ؛ آنان نیز مانند سایر کودکان همسن خود بی مهری و محبت را با تمام وجود درک می کنند و هزاران بار بیشتر از یک کودک عادی قدردان و سپاس گذارند و با کوچکترین محبت و توجهی قلبشان سرشار از عشق می شود و لبخند بر لبانشان جاری می گردد.باتمام فرهنگ سازی هایی که در سطح جامعه گرفته اما باز هم این کودکان مورد بی مهری جامعه،نظام آموزشی و حتی خانواده ها قرار می گیرند و چه بسیارند خانواده هایی که از داشتن کودکی استثنایی عرق شرم بر پیشانی شان جاری می شود و تمام تلاش خود را می کنند تا فرزند خود را از دیگران پنهان کنند،گاهی تاسف از داشتن کودکی معلول آنان را روانه مراکز نگهداری از کودکان استثنایی می کند تا اندکی از احساس شرم خانواده ها کاسته شود و اگر کودک معلول در خانواده ای متولد شود که وجودش برای آنان باعث سرشکستگی نشود و به او به چشم انسانی نگاه کنند که جدا از تفاوت هایش باز هم انسان است و مانند هر کودک دیگری حق زندگی دارد و امیدش به آینده و خداست.آنگاه وارد جامعه و نظام آموزشی می شود که در آن این کودکان مورد بی مهری مسئولین و جامعه قرار میگیرند و زمانی می شود عمق این مهری را می توان حس کرد که حضور مسئولی برای چند دقیقه در کلاسشان آنان را چنان به وجود می آورد و آنچنان حس امید و نشاطی در چشمانشان موج می زند که گویی تمام تفاوت هایشان را به دست فراموشی سپرده اند و با قلب پاک و مهربانشان با جملات ساده اما پر معنای خود از مسئولین استقبال می کنند و مسئولین خوشحال از این استقبال لبخند می زنند و از کلاس خارج می شوند.مسئولین عکس هایشان را می گیرند ،وعده هایشان را می دهند و می روند ،وعده هایی که شاید عمر برخی از آنها حتی تا در مدرسه هم دوام نمی آورد و باز مدیر مدرسه می ماند و مدرسه ای در کوچه و پس کوچه های شهر ،با ساختمانی قدیمی و کوچک و کودکانی نیازمند از نظر روحی و جسمی و دستانی که برای دریافت کمک های درمانی و توانبخشی با هزینه های سرسام آور هنوز هم به سمت مسئولین دراز است تا شاید اندکی از غم این کودکان و خانواده هایشان کاسته شود 



۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ بهمن ۹۳ ، ۱۹:۱۹
وحیده سلیمانی ماهانی

به سوختن چوب کبریت نگاه می کردم که چگونه به محض شعله گرفتن می سوزاند و جلو می رود و در مسیر حرکت همه چیز را نابود می کند و بعد از نابودی همه خاموش می شود. اما آب جریان می یابد در مسیر زندگی می بخشد و به جلو می رود و همیشه جاری و ماندگار خواهد ماند.

در جامعه امروزی که دقیق شویم آدم هایی را پیدا می کنیم دقیقا با همین صفات برخی آتش و برخی آب ؛ برخی برای بودن و بالا رفتن همه چی را می سوزانند و از بین می برنند،از روی تک تک  آدم های اطرافشان رد می شوند تا به اوج برسند اما آنچه در انتظار آنهاست اوج نیست بلکه خاموشی و نابودی است .اما آدم هایی که در مسیرشان زندگی می بخشند ؛ به دیگران کمک می کنند و هر چه اوج می گیرند بیشتر زندگی می بخشند و آن روزی که به پایان زندگی خود می رسند مانند آبی که بخار می شود به آسمان می رود ؛ باران می شود و می بارد و دوباره آغازگر زندگی خواهد بود ؛ زندگی آنان نیز در وجود فردی دیگر آغازگر زندگی خواهد بود.

به این می اندیشم که در این جامعه صوری امروزی ما خواهان کدام یک هستیم ، می خواهیم آتش باشیم و بسوزانیم و خاموش شویم ، یا آب باشیم ، زندگی بخشیم و ماندگار شویم .

وحیده .ماهانی

آب خواهم بود، روینده وزندگی بخش 


۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ بهمن ۹۳ ، ۰۸:۱۵
وحیده سلیمانی ماهانی



نمی دانم چه حکمتی ست بارش باران در روز شیرخوارگان  ، روزی که یادآور نوازد شش ماهه ایست که لبانش از فرط تشنگی به هم چسبیده و خشکیده . شیر خوار کوچکی که مانند ماهی بدون آب لب می زد و تمنای آب می کرد.صدای  خوردن قطرات باران بر شیشه اتاق تداعی میکند در ذهنم نوای زیبای ببار باران ببار ، ببار تا لب های تشنه جون بگیره  آره بارون ببار ، ببار که لب های کوچک  شش ماهه ی حسین (ع) در طلب قطره ای آبه  " ببار بارون ببار" .نمیدانم شاید ابر ها هم شرمگین از نباریدن بغض کرده اند و انقدر بغض شون رو فرو دادن تا ترکید و حالا اشک هاشون زمین رو نوازش میکنه . اما دیگه دیره واسه باریدن  لبای تشنه  علی اصغر با خون خودش سیراب گشته 


« نبار بارون نبار دیگه  دیره واسه باریدن ...»


وحیده .ماهانی

تصاویر شیرخوارگان محرم 93 ماهان در ادامه مطلب 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ آبان ۹۳ ، ۲۰:۴۲
وحیده سلیمانی ماهانی



خدایا خسته شدم


 از آدمایی که بخاطر خودخواهی خودشون


 همه چی رو بهم می ریزن


 خدایا خسته ام از نا عدالتی ها  


خسته شده ام از آدمایی که جلوم سنگ صبورن و پشت سرم سوهان روح 



خدایا بهم صبری بده بیشتر از ایوب نبی


تا شاید بتونم صبور باشم



شاید بتونم تحمل کنم تمام اتفاقات اطرافم را




وحیده . ماهانی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آبان ۹۲ ، ۲۰:۱۴
وحیده سلیمانی ماهانی