ترنم

(وحیده سلیمانی ماهانی)

ترنم

(وحیده سلیمانی ماهانی)

طبقه بندی موضوعی

۲ مطلب در خرداد ۱۳۹۳ ثبت شده است

به نام او که خالق بی منت است 


جوانی اوج شور و نشاط اوج فعالیت مثبت و سازنده ایده ها ، طرح ها و افکار نو که سرچشمه می گیرند از قلب و مغزی  پر تلاش  که فرمان می دهد به تک تک سلول ها تا آغازگر راهی باشند برای رسیدن به اوج ، شور و هیجان و نشاط جوانی زمانی به اوج می رسد که وارد سازمانی میشوی که شاید هدفش استفاده از شور جوانی  عده ای جوان است برای انجام فعالیت های بشردوستانه.جوانانی که با تمام انرژی خود داوطلبانه دست یاری دراز می کنند به سمت همنوعان خویش جوانانی که هیچ نمیخواهند جز احترام به اعقاید و طرحها و ایده ها ، جوانانی که می دانند فعالیتشان هیچ جنبه مادی برایشان به همراه ندارد ولی داوطلبانه قدم در این راه می گذارند داوطلبانه طرح ارائه میکنند داوطلبانه اجرا می کنند و تلاش میکنند برای نزدیک شدن به هدف .

جوانی که  ارزش مادی فعالیت ها را کنار گذاشته و دواطلبانه به فعالیت می پردازد پس افکارش هم معنوی ست ایده میدهد  طرح می دهد براش طلب وجه ای نمیکند اما اما با تمام وجودش خواستار احترام است احترامی که زمانی با تمام وجودش احساسش می کند که بداند به افکار و ایده هایش احترام گذاشته می شود زمانی که احساس کند بین ایده ها و طرح های او و دیگران تفاوتی وجود ندارد زمانی که مطمئن باشد که برای اجرای طرحی که او ارائه داده است کار به کسان دیگری منتقل نمیشود تا خودش تنها نظاره گر اجرا باشد 

و او زمانی در آن سازمان می تواند شور نشاط جوانیش را بکار گیرد که طرح هایش اجرا شود تا عاملی باشد برای فعالیت بیشتر و بیشتر  اما  گاهی برخوردی یا عملی سهوا یا عمدا گرزی سهمگین میشود بر سر شور و نشاط جوانیش و او  را در خود می شکند ، باز هم فعالیت می کند ولی این بار بدون شور و نشاط جوانی بدون ارائه طرح و ایده و فقط وفقط فعالیت میکند تا شاید گاهی فعالیتش مرهی شود بر هم نوعی 


وحیده .ماهانی

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ خرداد ۹۳ ، ۱۷:۴۱
وحیده سلیمانی ماهانی

به نام او که بهترین است

به هر جا که چشم می گشایم نعمتی ست از نعمت های خدا نفس کشیدنم ، پلک زدنم ،جریان خون بدنم ، انگشتم که این کلمات را مینگارد، مغزی که دستور نگارش می دهد ، اکسیژنی که وارد ریه هایم می شود  و حیاتم را ممکن میسازد ، ریه هایم که با نظمی وصف ناشدنی انتقال میدهند اکسیژن را به گلبول ها و پس می گیرند دی اکسید را ، قلبم  با برنامه ای منظم خون را می گیرد و تقسیم می کند بین سلول های گرسنه ی بدن خدای من این تنها سر سوزنی ست از نعمات تو ، همه ی هستی ام از توست کمتر از ثانیه ای بدون این  نظم در هستی نمی توانم زیست لیک باز سر به بالا گرفته و می گویم *من* و چه زود فراموش می کنم کسی را که اگر کمتر از آنی  نعماتش را بر من قطع کند دوام نمی توانم آورد خدایا چه لحظاتی که به بطالت سپری می شود و چون وقت تشکر از تو به میان آید گویم زمانم پر است خدایا ای بزرگ مهربان هستی بخش با تمام عظمتت مرا ببخش و میدانم که می خوانی مرا چون تو بزرگ و بخشنده ای و من حقیر و کوچک 

 

 وحیده .ماهانی

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ خرداد ۹۳ ، ۱۹:۱۵
وحیده سلیمانی ماهانی