ترنم

(وحیده سلیمانی ماهانی)

ترنم

(وحیده سلیمانی ماهانی)

طبقه بندی موضوعی

۴ مطلب در فروردين ۱۳۹۳ ثبت شده است

روزگار غریبی ست

حتی دیگر به چشمان هم نمیشود اعتماد کرد

 همه به دنبال راهی هستن 

برای تخریب یکدیگر 

و چه سخت است زیستن 

در میان گرگانی که در لباس میشند.


 
خدایا آنگونه زنده ام بدار که نشکند دلی از زنده بودنم و
آنگونه بمیرانم که به وجد نیاید کسی از نبودنم

وحیده .ماهانی

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۹۳ ، ۲۰:۵۲
وحیده سلیمانی ماهانی

دلم گرفته خیلی دلم می خواهد بنویسم اما نمیدونم از چه چیزی بنویسم اصلا نمیدونم چرا دلم گرفته شاید دلم برای روزهای شاد و غمگین ، تلخ و شیرین شیفت های نوروزی گرفته است که امروز تمام شد  یا برای دوری از مسافرانی که اشتیاقشون سر زندگیشون به آدم انرژی میداد مسافرانی که گاهی سوهانی میشدند بر روح آدمی اما نه همون هم وقتی بهش فکر میکنی شیرینی خاص خودش رو داره شاید اون مسافری هم که اینجوری تلخه از درون داغونه از درون شکسته که دلش می خواهد بشکنه ، غرفه دارانی که با تمام حرف هایی که زدن و ما و کار هامون رو زیر سوال بردن اما باز هم نقطه روشنی بودن برای تنوع در این ایام  ، سیاه چادری که بنا گشته بود تا سرپناهی باشد برای ساربانان شتر لیک مبدل گشته بود به جایی برای فروش آش و دوغ مشکی و روغن جوشی  ، سیاه چادری که هیچ گاه اعضا و محبتشون رو فراموش نخواهم کرد پیرمردی که با پای اسیب دیده اش با قلب مهربانش هر روز برای ما دوغ و آش می اورد و ام البنین دختر شیرین زبانی که با سن کمش روحی داشت قدر یک مادربزرگ ،  حمید پسری که با اون صدای رساش جار می زد آی دوغ مشکی ، آش رشته آش رشته روشم نوشته ،قنبری سربازی که رکورد دار خدمت بود سربازان و درجه دارانی که شبانه روزشان در یک کانکس و دور از شهر سپری میشد ، اسب ها و شترانی که روزانه چند صد نفر را سواری میدادن و گاهی خود باعث گریه کودکانی می شدند .الاغی با شلوار لی و نقابی زیبا که مظلوم ترین جلوه باغ شاهزاده بود صدای آب ، که باعث ارامش من بود  رسول پسرک ریز جثه ای که 13 روز به عشق مادر پهلو شکسته حضرت زهرا (س) در باد و طوفان و باران ، سرما و گرما ایستگاه صلواتیش به راه بود و با ذکر صلواتی بر زهرا چایی و بابونه بخش میکرد کودکانی که با ذوق  شوق در چادر ما نقاشی میکشیدن یا شاید آماری که هر شب باید ارسال میشد جمع و تفریق انواع و اقسام خدمات نمیدونم دلم برای کدوم بخشش اینجوری گرفته است اما این را می دونم که تا مدتها فراموش نخواهند شد این روزها  ... :( 
وحیده .ماهانی

تصاویر همه ی اینا در ادامه مطلب 
۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ فروردين ۹۳ ، ۲۲:۲۲
وحیده سلیمانی ماهانی

13 فروردین به رسم ایرانیان باستان  روز آشتی با طبیعت هست روزی که ایرانیان بعد از 12 روز به جای آوردن  آیین زیبای صله ارحام  حالا روی به طبیعت می آوردن تا ضمن با هم بودن از طبیعت زیبای بهاری استفاده نمایند. از رسوم زیبای این روز رها کردن ماهی قرمز عید و  و انداختن سبزه به آب است با این امید که این دانه ها باعث باروری کشتزار ها شود .

و ما هم امروز به جای آوردین این آیین نکو  و زیبا را هر چند که ما به دامن طبیعت نرفتیم و سر پست طرح ملی ایمنی و سلامت نوروزی بودیم ولی هم ماهی را رها کردیم و هم سبزه به آب انداختیم تا پاس بدارییم آیین زیبای ایرانیان را والا :)


اینم خودم در حال انداختن سبزه با آب :) (عکاس عکس خوب نبوده)

۱۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ فروردين ۹۳ ، ۰۹:۲۶
وحیده سلیمانی ماهانی

باز هم هیاهوی نوروز،بازم دست های گره خورده برای آسایش مسافرین نوروزی .روز های پایانی اسفند روزهای پر از تکاپو ،انرژی و پویایی برای کسانی است که قرار است 18 روز آسایش و امنیت مسافرین نوروزی را تا مین نمایند . سرخ پوشان هلال احمر ،سفید پوشان 115 و سبزپوشان نیروانتظامی ، افرادی که تک تک شان خانه ،خانواده و آسایش خود را رها کرده تا حضورشان تعطیلات و سفری امن و امان را برای هموطنانشان فراهم نماید.

و اما اینجا باغ شاهزاده ماهان ، باغی که زیبایی و عظمتش تداعی کننده حسرتی است که بر دل شاهزاده ای ماند که شاید تمام آرزویش اتمام ساخت این باغ بود و صدای جریان آب و شور و هیجان مسافران آرامشی است برای خادمین نوروزی.

ما سرخپوشان هلال و سبزپوشان نیروی انتظامی برای انجام رسالتمان در عید نوروز از 27 اسفند ماه در محوطه باغ شاهزاده ماهان مستقر شده ایم و تا به امروز که 14 روز از آغاز این طرح سپری شده است روزها،ساعت ها ، دقایق و ثانیه هایی پر از شور و هیجان ،خستگی و اضطراب ، غم و شادی را پشت سر گذاشته ایم و چه لحظاتی که در درون پر از غم بودیم ولی از بیرون با لبخندی پذیرای مسافرین تمامی لحظات این روزها خاطراتی ست که تا مدت ها در ذهن باقی خواهد ماند .

مسافرانی با لهجه های متفاوت،با اداب و رسوم متفاوت ،پوشش متفاوت و اما همه گرم و صمیمی و همه مشترک در یک چیز ایرانی بودن و شاید پر اضطراب ترین لحظات برای ما چه سرخ پوشان هلال و چه سبزپوشان نیروی انتظامی لحظاتی است که خبر آمدن بازرسی به گوش برسد لحظاتی پر از هیجان برای اثبات بهترین بودن ،حضور بازرسانی که خود نیز شادی عید را رها کرده اند تا اطمینان یابند از صحت امور انجام شده در پست ها .

شاید حضور ما در پست ها بیشتر برای راهنمایی مسافران  باشد ولی اکیپ نیروی انتظامی مسئول حفظ امنیت اینجاست  و مانند همیشه این مردان روزها و شب های سخت خواب را بر خود حرام کرده اند تا امنیت در اینجا برقرار شود حتی ضربات کمربند جوانان یاغی را بر بدن خود احساس نموده اند و لیک دست  از وظیفه خود بر نداشته اند .   



وحیده .ماهانی

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ فروردين ۹۳ ، ۲۲:۴۲
وحیده سلیمانی ماهانی