ترنم

(وحیده سلیمانی ماهانی)

ترنم

(وحیده سلیمانی ماهانی)

طبقه بندی موضوعی

۷ مطلب با موضوع «الکی نوشت ها» ثبت شده است


کویر رو دوست دارم بخاطر، یک رنگیش بخاطر، زیبایش بخاطر عظمتش ، کویر رو دوست دارم چون نقطه تلاقی آسمان و زمین هست تو کویره که آسمان به زمین می رسه و تلاقی گاهشون میشه منشا ارامش کافیه روی شن ها بشینی و به دور دست خیره شی هر چی دور تر و دور تر بری بازم کویر یک رنگه یکجوره اونقدر صاف و یکدست که از یک رنگیش راهت رو ممکنه گم کنی این مشکل کویر نیست که ما راهمون رو گم می کنیم مشکل از ماست که به دنیای رنگانگ بیرون عادت داریم و یک رنگی و یکدستی عذابمون میده نمیتونیم بپذیریم همه چی صاف و یکرنگ باشه اینقدر ظاهر و باطنمون فرق می کنه که یکی بودن کویر برامون سخته اما کویر صاف و یک رنگه و اونقدر صاف که شبا ستاره ها به احترام این خلوص به زمین می ایند بهش نزدیک میشوند و اون رو در اغوش می گیرن و اون موقع است که می تونی دست هاتو بالا بگیری و از آسمان ستاره بچینی وقتی شب تو سکوت کویر و ارامش نور ستارگان به اسمان خیره می شوی خدا را نزدیک تر از هر زمانی در میابی انگار خدا در وجودت ظهور پیدا میکنه و اونجاست که اشک چشم هات سرازیر میشه و با تمام وجودت خدا رو صدا میزنی بخاطر تمام اشتباهاتت اونو صدا میزنی و فریاد میزنی خدایا و چه ارام میشی وقتی نسیمی خنک از کویری گرم صورتت را نوازش میکنه ودستان مهربان خدا را بر صورتت حس می کنی ...

وحیده.ماهانی11 بهمن 94

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ بهمن ۹۴ ، ۱۴:۱۰
وحیده سلیمانی ماهانی


ساعاتی بیش نیست که محرم فرا رسیده است اما چهره شهر تغییر کرده است غمی بر چهره شهر خودنمایی میکند از شادی و هیاهو روزهای قبل خبری نیست انگار کسی گرد غم و حزن را در هوا پراکنده کرده است.
چهره شهر سیاه گشته و از گوشه کنارش صدای تبل و سنج به گوش می رسد.
جماعتی لباس مشکی بر تن کرده و جماعتی در تدارک خرید لباس مشکی هستند.
هئیت ها خودشان را برای رقابت ده روزه با هم اماده کرده اند رقابتی تنگاتنگ در تجهیزات هئیت و مداحان
عده ای دلشان را برای نذورات صابون زده اند و منتظرند تا ده شب مهمان سفره ابا عبدالله حسین باشند 
شور و هیجان بین جوانان هئیتی موج میزند شور هیجانی برای بهترین بودن در مراسمات و پذیرایی و برنامه ها 
حاجی ها و خیرین هم که دست به جیب شده اند تا با انداختن سفره های چند هزار نفری نامشان از بلندگو های مسجد طنین انداز شود
بعضی از جوونا هم که تا دیروز  اهنگ های رپ و راک و ... سیستم های میلیونی اتومبیل هایشان گوش را آزار می داد امروز صدای سین سین سین سین سیستم هایشان شهر را به لرزه انداخته است 
و شب ها می گذرد و می گذرد تا عاشورا فرا می رسد هئیت ها به خیابان ها می ایند
صفوف سینه زنی و زنجیر زنی شکل می گیرد و گاهی با نزدیک شدن به تجمع خانم ها بر شدتش افزوده می شود 
به ظهر عاشورا نزدیک می شویم صدای اذان طنین انداز می شود و مردم فوج فوج از محل دور میشوند و اندکی برای اقامه نماز در صفوف نماز می مانند 
و شب شام غریبان پایانی می شود بر انتظار ده روزه برای شهادت امام مظلوم انگار منتظرند تا ظهر عاشورا فرار رسد تا خیالشان از شهادت راحت شود و باز به زندگی خود باز گردند
با خود می اندیشم رسالت امام چی بود. قیامش با چه هدفی بود آیا جز این بود که میان رگبار تیر دشمن باز هم به نماز ایستاد جز این بود که زندگی خود را رها کرد تا اسلام را زنده نگهدار دارد 
اما ما شهادتش را چگونه درک کردیم در نذورات در رقابت برای بهترین شدن هئیت در خوردن حق الناس و حسین حسین کردن در صدای سین سین سین سیستم صوتی اتومبیل و نگاه به ناموس کردن 
مانده ام اگر امام با ما هم عصر بود  مایی که فریاد کمک همنوع خود را نمیشنویم ما که حاضر نیستم بدون برده شدن ناممان با گوشه بسیار بسیار کوچک از سرمایه خود دلی را شاد کنیم بیماری را درمان کنیم چون می خواهیم
چگونه می خواستیم به فریاد «هل من ناصر یصرونی؟» پاسخ دهیم 
و همه این ها دلیلی می شود برای شرمندگی در برابر کسی که نتوانستیم خود و قیامش را در کنیم.

وحیده.ماهانی ۲۳ مهر ۹۴

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ مهر ۹۴ ، ۱۲:۳۹
وحیده سلیمانی ماهانی



چه هارمونی زیبای است

صدای باران

تیک تیک ساعت 

و تنهایی

و.ماهانی 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۹۴ ، ۱۴:۱۲
وحیده سلیمانی ماهانی



وقتی غم تمام وجودم را فرا می گیرد

و سرشار می شوم از حس اضطراب و تنها ماندن میان توده های تنهایی

وجودت مانند چراغی نورانی درونم را روشن خواهد کرد

 و من خواهم یافت تو را در میان انبوه دلتنگی و اضطراب

 و تو چه کریمانه می گشایی آغوشت را به سوی من 

و در می یابی من تنهای مضطرب را ...

و.ماهانی 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ شهریور ۹۴ ، ۱۴:۱۸
وحیده سلیمانی ماهانی


باید سکوت کرد 

سکوتی به وسعت فریاد 

فریادی که روزی به عرش خواهد رفت 

و خدایی آن را خواهد شنید 

خدایی که جبران تمام نداشته هاست ...


و.ماهانی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مرداد ۹۴ ، ۰۰:۲۰
وحیده سلیمانی ماهانی



کاش میشد بر میگشتم عقب ، درست همونجایی که غلط شروع شد ،همونجایی دل بستم به چیز هایی که نباید می بستم ،چشم هایم را بستم و گذر زمان را ندیدم ، زمان هم با سرعت گذشت و گذشت و حالا من ماندم و رویا ها و آرزوهایی که شاید عمر خیلی هاشون بسر امده من ماندم و اهدافی که بعد از سالها در نقطه شروع ایستادن و من سعی میکنم باز شروع کنم و موفق باشم و بدست آورم هر آنچه را که آرزو داشتم اما چگونه باز گردانم ثانیه ها ، دقایق ، ساعت های از دست رفته را .

می خواهم دل بدهم به زندگی ، به خودم ، به اهدافی که گرد و خاک زمان بر آنها نشسته است .دلم دستی را می خواهد که حضورش تکیه گاهی باشد برای زدودن غبار از آرزوهام و دریابد مرا در این دریا متلاطم و خروشان زندگی .

و.ماهانی


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مرداد ۹۴ ، ۲۲:۵۵
وحیده سلیمانی ماهانی


همیشه فکر می کردم سایه ام تنها کسی هست که می تونم روش حساب باز کنم تنها کسی که توی شادی و غصه ام شریکم هست می تونم باهاش درد و دل کنم و همه چی رو باهاش قسمت کنم اما یک شب که بغض گلوم رو گرفته بود داشتم غصه می خوردم نیاز داشتم باشه اون نبود هر چی صداش کردم خبری ازش نبود انگار یکی دیگه رو پیدا کرده بود تا شب رو با اون باشه خیلی دلم شکست اشک هام رو پاک کردم و خوابیدم فردا صبح وقتی از خونه می رفتم بیرون دیدمش اما بهش توجه نکردم خواستم بفهمه باهاش قهرم اما اون هر جا رفتم بازم اومد فکر کنم می خواست منت کشی کنه حتی توی اتوبوس هم بود ولی من قهر بودم چون دیشب منو تنها گذاشته بود از اتوبوس که پیاده شدم یک ابر سیاه آسمون رو پوشانده بود و باران ریزه ریزه می بارید دلم خواست باهاش آشتی کنم چون هوا دو نفره بود و جون می داد برای پیاده روی دو نفره ، نگاه کردم باز نبود حتما رفته بود با عشقش تا این هوای دونفره رو جشن بگیره بغضم رو خوردم ،سایه ام عاشق شده بود و منو تنها گذاشته بود چاره ای نبود جز آرزوی خوشبختی براش:(

وحیده .ماهانی


۶ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ فروردين ۹۴ ، ۲۰:۴۳
وحیده سلیمانی ماهانی