یک قدمی مرگ ( به قلم وحیده ماهانی)
تاریکی شب همه جا را فراگرفته بود خانواده از بزرگراه وارد جاده شهر شدند به میدان ورودی شهر که رسیدند مسیر خیابان اصلی بخاطر کانال دور میدان مسدود بود پدر خانواده تصمیم میگیرد از مسیر دیگری وارد شهر بشود چند متری که جلو رفتند ناگهان پدر بدون زدن راهنما دور می زند نگاه دختر به پشت سرشان می افتد وای خدای من کامیونی با سرعت به سمت انها می اید دختر پدر را صدا می کنه بابا بابا اما حواس مرد اصلا در ماشین نیست کامیون چراغ میده دختر با صدای بلندتری فریاد میکشه حالا همه کامیون رو دیدن اما دیگه کاری نمیشه کرد کامیون با سرعت به سمت انها میاد همه چشمانشون رو بستن و منتظر یک مرگ ناگهانی اما بعد از چند لحظه دختر 7 ساله خانواده فریاد میزنه مامان ما زنده ایم بقیه چشمانشون رو باز میکنه اره اونا سالم هستن شاید یک معجزه بوده که کامیون اخرین لحظه قبل برخورد به سمت مخالف و خاکی رفته و خانواده از مرگ نجات یافتند.
اما همیشه این معجزه رخ نمیده و گاهی همین بی احتیاطی باعث میشه یک روز تیتر اول حوادث این باشه تصادفی در ورودی شهر 5 کشته بر جای نهاد .
التماس دعا